ننوشتم از اینکه اونشب زنگ زدی...چه شب قشنگی بود برام...چقدر آرامش به جونم ریختی...لبخندی که از رو لبات محو نمی شد...پیگیری که از کارام کردی...تعریفایی که ازم کردی...عشقم...فهمیدی چقدر دوست دارم؟
نوشته شده در چهارشنبه چهارم مرداد ۱۴۰۲ساعت 19:38 توسط من|
آنچه باید نوشت...برچسب : نویسنده : bbanooyepayizc بازدید : 71
شاید این یه نقطه گذاره...شاید بعد از این اتفاق بفهمم واقعا دوستم داری...یا...علاقت از کجا نشات می گیره...اگر یه سری چیزا نباشن هنوزم دوستم داری؟ میخوای منو مستقل از جایگاه و شعلم ببینی؟ میخوای جور دیگه ای ادامه بدیم ارتباطمونو؟
نوشته شده در چهارشنبه چهارم مرداد ۱۴۰۲ساعت 19:40 توسط من|
آنچه باید نوشت...برچسب : نویسنده : bbanooyepayizc بازدید : 68
عزیز دلم...اولین بار بود که خودت برام ویس فرستادی می دونی چقدر دوست دارم؟ می دونی چقدر ذوق تو صدات وقتی باهام حرف می زنی برام جذابه؟
باهام حرف بزن...بیشتر حرف بزن...احساستو به زبون بیار
انشاالله
نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۲ساعت 5:45 توسط من|
آنچه باید نوشت...برچسب : نویسنده : bbanooyepayizc بازدید : 40
یه نفر اینجا برای یکی از پستام کامنت گذاشته خیلی حال بهم زن نوشتی بچه...جرئت داری خودتو معرفی کن.. من برا کسی نمی نویسم ...صرفا میخوام حس و حالم برا خودم ثبت بشه...ولی به نظرتون حرفام حال بهم زنن؟
نوشته شده در جمعه سی ام تیر ۱۴۰۲ساعت 14:20 توسط من|
آنچه باید نوشت...برچسب : نویسنده : bbanooyepayizc بازدید : 50
99% احتمال می دم که از ایران رفتی...ولی همون یک درصد هم که حس می کنم هنوز هستی بی قرارم می کنه.هیچ کاری نمی تونم انجام بدم...دلم میخواد همش به تو فکر کنم ..فقط تو
نوشته شده در چهارشنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت 23:2 توسط من|
آنچه باید نوشت...برچسب : نویسنده : bbanooyepayizc بازدید : 66
حرف زدیم...با چشمهایمان، چشم هایم گفت که دلتنگ گشته ام ..از دیدارت خوشحالم..تمام وجودت گفت که دوستم داری و دلتنگ دیدارم بودی
نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۲ساعت 10:24 توسط من|
آنچه باید نوشت...برچسب : نویسنده : bbanooyepayizc بازدید : 51
برچسب : نویسنده : bbanooyepayizc بازدید : 82
برچسب : نویسنده : bbanooyepayizc بازدید : 87
برچسب : نویسنده : bbanooyepayizc بازدید : 76
نمی دونی بعد مدت ها وقتی تو اون قاب کوچیک با لباس یقه اسکی قشنگت دیدمت جقدر تو دلم قند آب شد...کاش دنیا یه جور دیگه بود...کاش من یه جور دیگه بودم..کاش می گفتم که دوست دارم حالا میخوای برو میخوای بمون...منو تو برزخ نگه ندار..این برزخ شاید برای تو دلچسبه ولی برای من عذابه
آنچه باید نوشت...برچسب : نویسنده : bbanooyepayizc بازدید : 65